لبنان حمدان پناهگاه پشتبام در بیروت مییابد
Чтение
هر روز عصر، آفتاب در بیروت غروب میکند. لبنا حمدان به پشت بام میرود و سوت میزند. بعد از آن، بالهای زیادی باز میشوند.
لبنا فکر نمیکرد که کبوتر نگه دارد. علاقه او ده سال پیش شروع شد. همسرش، ابراهیم عمار، از کودکی پرنده پرورش میداد.
لبنا از آرامش کبوترها روی ابراهیم خوشش آمد. او دید که ابراهیم همیشه میفهمد کدام کبوتر نیست. لبنا گفت: من عاشق کبوترها شدم چون او آنها را دوست داشت.
لبنا دانه میریزد، آب را بررسی میکند و دنبال کبوتر بیمار میگردد. ابراهیم به او کمک میکند و یاد میدهد چطور با آنها مهربان باشد. ابراهیم به او یاد میدهد چطور رفتار کبوترها را در هوا بفهمد.
هوا تاریک میشود و کبوترها به لانه برمیگردند. لبنا گفت: وقتی کبوترها برمیگردند، حس خانه دارم. این یک گالری عکس است که توسط ویراستاران عکس AP انتخاب شده است.
Вопросы
لبنا هر روز عصر کجا میرود؟
لبنا هر روز عصر به پشت بام میرود.
علاقه لبنا به کبوترها از چه زمانی شروع شد؟
علاقه لبنا به کبوترها ده سال پیش شروع شد.
ابراهیم چه چیزی به لبنا یاد میدهد؟
ابراهیم به لبنا یاد میدهد چطور با کبوترها مهربان باشد و رفتار آنها را در هوا بفهمد.
Опиши изображение статьи
Посмотри на изображение статьи и опиши то, что вы видишь на нём. Можно как печатать, так и говорить голосом.
Обсуждение
Обсуди эту статью со своим ИИ-репетитором для практики. Репетитор поможет с лексикой и грамматикой.
обсуждайте её с ИИ на lingolette.com